۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه


  همه می پرسند:
  چیست در زمزمه مبهم آب؟
  چیست در همهمه دلکش برگ؟
  چیست در بازی آن ابر سپید...
  روی این آبی آرام بلند
  که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال...
  نه به ابر ، نه به آب ، نه به برگ
  نه به این آبی آرام بلند
  من به این جمله نمی اندیشم...
  به تو می اندیشم
  ای سراپا همه خوبی
  تک و تنها به تو می اندیشم
  همه وقت ، همه جا
  من به هرحال که باشم، به تو می اندیشم!
  تو بدان این را ، تنها تو بدان !
  تو بیا !
  تو بمان با من ، تنها تو بمان !
  جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!
  من فدای تو ، به جای همه گل ها تو بخند...
  من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست
  آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش...!!!

  این روزا حال و هوای شهرمون یه جور دیگه است...
  شک ندارم که عاشق ها هم حال و هوای دیگه ای دارن...
  روزای بارونی تون غرق لذت...

۶ نظر:

  1. من فدای تو ، به جای همه گل ها تو بخند
    وای عزیزم ..
    الهی من فدات شم
    تو بهترینی ...
    با احساس ترینی ..
    من i lob u توام

    پاسخحذف
  2. باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم
    من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم

    پاسخحذف
  3. تمام احساسم برای تو که عزیزترینی
    من عاشقانه دوست دارم...

    پاسخحذف
  4. دلم میخواست مثل باران بودم
    تا قطره قطره بر تو فرود آیم ... قطره قطره تو را لمس کنم ...وقطره قطره در تو ذوب شوم...

    پاسخحذف
  5. دم هرکی فریدون میخونه گرم:دی

    پاسخحذف
  6. بدترین عذاب دنیا اینه که حتی نتونی برای چند ثانیه به معشوقت خیره شی.....
    اونوقته که قلبت ترک میخوره
    احساست ترک میخوره.....:( :(
    خوش به حالتون که همو دارین;) :)

    پاسخحذف