۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

مرا از قصه ام بشناس
که با تو قصه ها دارم
صدای بغض بارانم
مرا بشنو که می بارم...!!!

تو این دوره زمونه، عاشق زیاده...
درد عشق هم زیاده!!!
یه وقتایی عاشق هست اما معشوق اش نیست، یه وقتایی عاشق هست اما معشوقه اش نیست
اما داستان ما فرق می کنه...
تو داستان ما هم عاشق هست هم معشوق...
هر دو تاشون هم بی قرار...
مشکل داستان ما اونایی اند که عاشق نبودند، هیچوقت واسه ابراز دوست داشتن کسی واژه کم نیاوردند...
واسه همین نتونستن باور کنن دو نفر عاشق شدند
خواستن شون رو گذاشتند پای همه چی جز عشق ، گذاشتند پای همه چی جز صداقت ، گذاشتند پای همه چی جز ...
نشستن یه گوشه
گفتند نه........!!!
به همین راحتی تموم اش کردند
نشستن یه گوشه
گفتند زود همدیگرو فراموش می کنید....!!!
اومدیم اینجا عشق مون رو ثابت کنیم
تا بگیم عشق هنوز هم زنده است...!!!



۵ نظر:

  1. من به خود می گویم :
    چه کسی باور کرد
    جنگل ِجان مرا
    عشق تو خاکستر کرد

    پاسخحذف
  2. تکرار همه چیز تو دنیا خسته کننده است
    اما تو مثل نفسی
    تکرارت تضمین زندگی منه

    پاسخحذف
  3. چی بگم؟؟؟؟؟:دی دی دی

    پاسخحذف
  4. اینو میگم براتون:
    چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم؟
    خانه اش ویران باد
    من اگر ما نشوم تنهایم
    تو اگر ما نشوی خویشتنی

    پاسخحذف
  5. کاش مامانبزرگ بابابزرگ هامون به مامان باباهامون یاد میدادن که انقدر راحت خط قرمز رو جوونا نکشن
    شاید بهشون بربخوره....:(:(:(:(

    پاسخحذف