۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

  امشب برای گریه ام ، یک شانه می خواهم که نیست
  در این خرابات جهان ، یک خانه می خواهم که نیست
          در غربت چشمان تو ، تنهاییم آواره شد
 در وصف این نامردمان ، یک واژه می خواهم که نیست


  دیدین یه وقتایی دلتون پر از حرفه ، گلوتون پر از بغضه ، حالتون پر از حس گریه است
  ولی تا میاین فریاد بزنین که ای مردم این رسم اش نیست به خدا ، انگار زبون تون قفل میشه...
  انگار یکی اون ته دلتون بهتون می خنده که آخه آدم عاقل کدوم یکی از فریادهای تو ثمر داشت که این دومیش باشه...
  الان من اونجوری ام...
   دیگه صدای فریاد برام نمونده..
  بغض گلوم نمیذاره فریاد بزنم
  از تمام فریادهایی که زدم خسته ام
  نمی دونم شاید من رسم فریاد زدن رو بلد نبودم...
  اگه شما اول راهید...
  اگه هنوز گلوتون پر نشده از بغض های فروخورده
  اگه هنوز دل هاتون پر نشده از تحقیر و سرکوب
  جای منم فریاد بزنید
  حق منم از این روزگار بگیرید...
  بهش بگین شاید شکسته ام ، شاید دلمو غم گرفته ، شاید نای نفس کشیدن ندارم
  ولی به حرمت همین اشک هام
  تسلیمش نمی شم...!!!
  دلم گرفته ای هم نفس ها...
  واسه دل گرفته من دعا کنید!!!

۶ نظر:

  1. یادمه گفتی این شعرو دوست داری :
    دچار یعنی عاشق
    و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریا بیکران باشد...
    خوشا به حال گیاهان که عاشق نورندودست منبسط نور روی شانه های آنهاست
    عشق... صدای فاصله هاست

    پاسخحذف
  2. آره عزیزم دوسش دارم...
    آخر شعرم میگه :
    دچار باید بود...

    پاسخحذف
  3. سلام عزیزم
    خیلی وبلاگت خوشگله
    حرف دلمو میزنه
    ولی راستشو بخوای اول که خوندم شک کردم اینا رو تو نوشته باشی، همیشه ازت یه چهره خندون و پرانرژی تو ذهنم بوده
    فکرنمی کردم تویی که همیشه به همه انرژی میدادی و هیچوقت گله نمیکردی، این همه حرف دلت پرسوز باشه
    دیروز که زنگ زدم اون همه پای تلفن گریه کردم و واست درددل کردم،چرا هیچی نگفتی؟
    خیلی بزرگی،جدی میگم
    خوش به حال اونی که تو عاشقشی

    پاسخحذف
  4. va man haman deltange shabhaye deltangitam .va ino bedoon boghzamo khordam ta narafigham ino nafahman ke an gham darm onam 1 kohi az gham

    پاسخحذف
  5. درک میکنم ...به قول فروغ:
    من از نهایت شب حرف میزنم
    واز نهایت تاریکی
    اگر به خانه من آمدی
    ای مهربان
    چراغ بیاور و دریچه ای که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!
    تا الان فکر میکردم تو اصلا هیچ غصه ای نداری!
    خودم سنگ صبورت میشم عزیزم!!!!!!!!!

    پاسخحذف
  6. آرامش زمانيست كه در هر لحظه فكركني خدا دست تورا در دست دارد...

    پاسخحذف