آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
نمی دونم چم شده!!!!
دلم می خواد گریه کنم...
فقط انقدر می دونم که دلم از خیلی چیزا گرفته..
دوستان دعام کنید
سلام
پاسخحذفراستی یه چیزی؟
حکایت طاق بستان اومدنت همون آب خوردن از آب غیر آشامیدنیه پارک کوهستانه؟
اگه جوابت مثبت باشه شکم رو به یقین تبدیل کردی
سلام
پاسخحذفخدا نکنه دلت بگیره.
دلت دشمنات سیاه بشه.
خوبی؟چه خبر؟
سلام دوست عزیز
پاسخحذفبیا دعا نکنیم در حق کسایی که شادی و سرزندگی دلمون رو گرفتن...
به قول عزیزترین کس من با این که شادی ما رو گرفتن ولی دعا می کنیم همیشه شاد باشند!!!
راستی خوشحال می شم با اسم خودت نظر بذاری، چون الان نمی دونم مخاطب ام کیه!
یا حق!